نتایج جستجو برای عبارت :

اینجوری شهید دادیم حالا یه عده چسبیدند به صندلی قدرت و یادشون رفته از صدقه سر چه کسانی به اینجا رسیدند .

موقع صدقه دادن زرنگ باشید!
✅آیت الله مجتبی تهرانی:
❄️اگر می‌خواهی صدقه بدهی،همین طوری صدقه نده؛ زرنگ باش، حواست جمع باشد.
صدقه را از طـرف امـام رضـــا بــرای سـلامتی امام زمـان بـده!
این جوریبرای دو معصوم است؛دو معصومی که خدا آنها را دوست دارد،ممکن نیست خداوند این صدقه تو را رد کندتوهم اینجا حق واسطه‌گری‌ات را می‌گیری.
تو واسطه‌ای و همین حق واسطه‌گری‌ است که اجازه می‌دهد تو به مراحل خاص برسی.
❤️امام صادق (علیه السلام) :
✳️صدقه دادن
 

#محب‌امام‌زمان‌عج
خدا تو قرآن و ‌سوره بلد میگه ما انسان را در رنج و سختی خلق کردیم. این دنیا پر از سختی ها و مشکلات هست که بستگی به ما انسانها داره که چطور باهاشون مواجه بشیم.
⁉️یه سوال..؟اگر یه لیوان آب رو تو دستتون نگه دارین خسته میشین؟ نه. اگه ده دقیقه بگذره؟ آره یه خرده.اگه یک ساعت بشه چی؟ خُب دیگه خیلی خسته میشین.
✅مشکلات زندگی هم همینه، اگه ساده باهاشون برخورد کنی و درست، زود و بدون خستگی حل میشن. 
یکی از بهترین راه های دفع مشکلات
درمان مشکلات و بیماری ها با صدقه!
✳️مردی خدمت امام کاظم (علیه السلام) رسید و عرض کرد:ده نفر عائله دارم تمامشان بیمارند، نمی دانم چه کنم و با چه وسیله گرفتاریشان را بر طرف سازم؟
امام(علیه السلام) فرمود:آنان را به وسیله صدقه و احسان به نیازمندان مؤمن در راه خدا، معالجه کن(به نیازمند صدقه داده و از او بخواهید دعا کند)
که هیچ چیزی سریع تر از صدقه حاجت را بر آورده نمی کند و هیچ چیز برای بیمار سودمندتر از صدقه نمی باشد...
گاهی امام سجاد سلام الله‌ عل
 
ناراحتی های شیطان درباره صدقه
 
 
روزی حضرت رسول اکرم (ع) از شیطان پرسیدند : ای ملعون ! چرا مانع از صدقه دادن می شوی ؟
عرض کرد : ای رسول خدا اگر اره ای بر سرم گذارند و مانند درخت اره ام کنند  برایم راحتر است از تحمل صدقه دادن اشخاص. حضرت فرمود: چرا از صدقه دادن مردم ناراحتی ؟ شیطان گفت : در صدقه پنج خصلت است:۱. مال را زیاد می کند.۲. مریضان را شفا می دهد.۳. بلاها را دفع می کند.۴. صدقه دهندگان به سرعت از پل صراط عبور می کنند.۵. بدون حساب وارد بهشت می شون
 یکی از ماندگار ترین اعمال برای آخرت انسان، تربیت فرزندی است که راه سعادت را بپیماید و دیگران را نیز به کمال سوق بدهد. اینگونه فرزندی برای والدین خود همواره صدقه ای جاریه محسوب می شود.رسول مهربانی ها(صلوات الله علیه):اگر فرزندی را تربیت کنید، برایتان بهتر از صدقه دادن به فقیر است.(با تلخیص)مکارم الاخلاق ص۲۲۲
بسم‌الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز ادرکنی الساعه العجل
در کتاب نهج الفصاحه حدیثی به این مضمون نقل شده است که پاسخی است به پرسش بالا 
صدقه را از خویشتن آغاز کن اگر چیزى فزون آمد بکسان خود ده اگر از کسان تو چیزى فزون آمد بخویشان ده و اگر از خویشان نیز چیزى فزون آمد به دیگران ده و همچنین صدقه را از عیال خویش آغاز کن.
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و الغلبه
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:
بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد.
عرض شد:کسی که مال ندارد چکار کند؟
حضرت فرمودند:
نشان دادن راه به کسی صدقه است
عیادت بیمار صدقه است
امر به معروف صدقه است
نهی از منکر صدقه است
جواب سلام دادن صدقه است
برداشتن چیزهای آسیب رسان از سر راه صدقه است.
بحارالانوار
در طرح صدقه اول ماه رجب، به همت خیرین محترم مبلغ ۳۲ میلیون ریال جمع آوری گردید. با مبالغ جمع آوری شده ، برای ۹۰ خانواده نیازمند مرغ خریداری و در روز اول ماه رجب المرجب ۱۴۴۱ قمری توزیع گردید.
گروه جهادی انصارالمهدی و نیکوکاری مسجد حضرت حجت عج و شبکه ایمانی عنایت
ویژگی منتظران: یاد امام است،
 
امامت را یاد کن! می خواهی دعا بخوانی، اول امامت!! چرا بعضی ها فکر می کنند که دعای فرج باید برای آخر مجالس باشد، دعای فرج برای همه ی مجالس است! هم دعای "ﻋَﻈُﻢَ اﻟْﺒَﻼء"هم دعای "اَﻟﻠّﻬُﻢَّ ُﻦْ ﻟِﻮَﻟَِ" هر دو را بخوانید .
 
صدقه می دهی یاد امام کن! خدایا این صدقه را به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) می دهم.اگر می خواهی صدقه ات قبول بشود یک کار دیگر هم بکن! صدقه را از طرف معصوم بده.
 
به قول آیت الله مجتبی ته
 
امام علیعلیه‌السلام
کَفِّروا ذُنوبَکُم وَ تَحَبَّبوا اِلى‏ رَبِّکُم بِالصَّدَقَةِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ
با صدقه و صله‌ی رحم، گناهان خود را پاک کنید و خود را محبوب پروردگارتان گردانید.
 
* تصنیف غررالحکم و دررالکلم، صفحه‌ی ۳۹۵، حدیث ۹۱۵۲
ویژگی منتظران: یاد امام است،
امامت را یاد کن! می خواهی دعا بخوانی، اول امامت!! چرا بعضی ها فکر می کنند که دعای فرج باید برای آخر مجالس باشد، دعای فرج برای همه ی مجالس است! هم دعای "ﻋَﻈُﻢَ اﻟْﺒَﻼء"هم دعای "اَﻟﻠّﻬُﻢَّ ُﻦْ ﻟِﻮَﻟَِ" هر دو را بخوانید .
صدقه می دهی یاد امام کن! خدایا این صدقه را به نیت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان(عج) می دهم.اگر می خواهی صدقه ات قبول بشود یک کار دیگر هم بکن! صدقه را از طرف معصوم بده.
به قول آیت الله مجتبی تهرانی
در طرح صدقه اول ماه رجب، به همت خیرین محترم مبلغ ۳۲ میلیون ریال جمع آوری گردید. با مبالغ جمع آوری شده ، برای ۹۰ خانواده نیازمند مرغ خریداری و در روز اول ماه رجب المرجب ۱۴۴۱ قمری توزیع گردید.
گروه جهادی انصارالمهدی و نیکوکاری مسجد حضرت حجت عج و شبکه ایمانی عنایت
حال رقیه فرقی نکرده فقط دکترش عوض شده . دکتر اولیه یه جوری نگرانمون کرد که نگو . میگفت وضعیت تنفسش وخیمه باید بستری بشه . و این یکی که می گفت این که چیزیش نیست نیازی به بستریم نداره ... اما حال من و مادرش پیش اون دکتر و این دکتر زمین تا آسمون فرق داره :)+ اما به هر حال فردا باید تنها برم تا رقیه یه وقت حالش بدتر نشه ... دلم برای هر سه شون تنگ میشه :(
++ پدر خانمم هم دل نازک و پاکی داره . وقتی از دکتر برگشتیم با یه حالت خسته ای رو مبل نشسته بود . گفت وقتی شنید
- قالَ الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْکَری – علیه السلام –: إنَّ مُداراهَ أَعْداءِاللهِ مِنْ أفْضَلِ صَدَقَهِ الْمَرْءِ عَلی نَفْسِهِ و إخْوانِهِ.
«مستدرک الوسائل، ج. ۱۲، ص. ۲۶۱»
امام حسن عسکری – علیه السلام – فرمود: مدارا و سازش با دشمنان خدا ـ. و دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) در حال تقیّه بهتر است از هر نوع صدقه‌ای که انسان برای خود بپردازد.
  همه ما با مالی که صاحبش مشخص نیست، مواجه شده ایم. برخی اوقات در خیابان پولی روی زمین افتاده که مشخص نیست صاحبش کیست. آیا واکنش به چنین پولی، صدقه دادن آن است؟
جواب این پرسش را حجت الاسلام و المسلمین مهدی آذر طوسی کارشناس مذهبی در ویدیو پایین بیان کرده است.
[مادربزرگ با جدیت قربوت صدقه ی نوه اش میره که بستری NICU هست و من میرم برای معاینه ی نوزاد]من:اه اه اه این دختر زشتت دیگه قربون صدقه هم داره?:))
مادربزرگ:زشت خودتی،دخترم به این خوشگلی!!
من:نه نیگا دماغشو چقدر بزرگه...موهاشو...وای چقدر زشته!!
مادربزرگ:هرچی باشه دخترم از تو خوشگل تره حسود خانم!!
من:اصلنم...دختر زشتت به خودت رفته و زشت شده!
مادربزرگ:بذار دخملم مرخص بشه میگم بیاد حالتو بگیره!
و این مکالمه تا مدتها کش میاد و ما انقدر میخندیم که من یادم میره
- ... حالا است که می‌فهمم در همه‌ی عمرم برای رسیدن به قدرت ، با رذالت زندگی کرده‌ام . رذالت به قصدِ قدرت . من در دوران عمرم تن به هر کثافت‌کاری داده‌ام ، هر فسادی که تو فکرش را بکنی از سر گذرانده‌ام ، هر شرّی را که صلاح دانسته‌ام بر پا کرده‌ام ؛ اما به این کارهای خودم وقوف نداشته‌ام . وقوف نداشته‌ام که برای چی این‌کارها را می‌کرده‌ام . از قصد و هدف خودم هم اطلاع نداشتم ؛ یعنی به آن واقف نبودم . برای همین بوده که گاهی دلم به رحم می‌آمده و وجدا
28تا کشور اروپایی کمک چندرغازشونو توی بوق و کرنا کردند که بعله!! ما هم به سیل زده هاتون کمک کردیم!
بدتر آنکه بعضیا در داخل و شبکه های ماهواره این صدقه گداهای ایران رو با آب و تاب تعریف میکنند.. 
و جالبتر آنکه هدیه دیروز یک لبنانی ساکن بعلبک تقریبا معادل کمک همه این کشورا بوده.
اونایی که عاشق چشم آبیهای اروپا ن و میگفتن نه غزه نه لبنان توی افق محو شدن.
[مادربزرگ با جدیت قربوت صدقه ی نوه اش میره که بستری NICU هست و من میرم برای معاینه ی نوزاد]من:اه اه اه این دختر زشتت دیگه قربون صدقه هم داره?:))
مادربزرگ:زشت خودتی،دخترم به این خوشگلی!!
من:نه نیگا دماغشو چقدر بزرگه...موهاشو...وای چقدر زشته!!
مادربزرگ:هرچی باشه دخترم از تو خوشگل تره حسود خانم!!
من:اصلنم...دختر زشتت به خودت رفته و زشت شده!
مادربزرگ:بذار دخملم مرخص بشه میگم بیاد حالتو بگیره!
و این مکالمه تا مدتها کش میاد و ما انقدر میخندیم که من یادم میره
یه اکانت جعلی اینستا ساختم با عکس یه خانوم خیلی دلبر 
و پسر عمومو فالو کردم خواستم بدونم هنوزم تو فاز دختربازی هست یا نه
خداروشکر رو سفید از آب در اومد...کامنت هارو خوندم..برادر عروسمون زیر عکساش کلی قربون صدقه ش رفته بود و همچنین برادرزاده جوانم...
 
 
 
بنیامین رو هم درخواست فرستادم خداروشکر اونم روسفید شده فعلا
 
رفته بودم سراغ یادداشت های قدیمی...
یادم بود که توی همه این سال ها که نوشته های عمران صلاحی و رویا صدر و زرویی و کیومرث صابری و کلی کتاب و مجله را خوانده بودم، فقط دو تا از نوشته ها چشمم را گرفت، انقدر که همه چیزشان درست و تر و تمیز و به اندازه بود.
یکی شان نوشته یک دانشجوی دانشگاه تهران بود که قبل از انقلاب شهید شده بود.
یکی دیگر را چند سال پیش توی وبلاگی که خاطره هایی از نویسنده های مختلف جمع میکرد خوانده بودم. اسم نویسنده را نگذاشته بود، از اد
در این پست از سایت غنی فایل دانلود طرح درس پیش دبستانی با موضوع صدقه و نفاق را برای شما قرار داده ایم. دانلود طرح درس پیش دبستانی با موضوع صدقه و نفاق در قالب فایل وردword و قابل ویرایش آماده می باشد. طرح درس روزانه صدقه و نفاق .
در ادامه توضیحات تکمیلی طرح درس روزانه صدقه و نفاق را مشاهده می نمایید. تدریسی کاملا عملی با قصه و داستان.
شماره پست: ۳۳۲ سیصد و سی و دو.
تعداد صفحات: ۳ سه صفحه.
فرمت فایل: ورد word و قابل ویرایش.
موضوع:  دانلود طرح درس پیش دبست
 
رفته بودم سراغ یادداشت های قدیمی...
یادم بود که توی همه این سال ها که نوشته های عمران صلاحی و رویا صدر و زرویی و کیومرث صابری و کلی کتاب و مجله را خوانده بودم، فقط دو تا از نوشته ها چشمم را گرفت، انقدر که همه چیزشان درست و تر و تمیز و به اندازه بود.
یکی شان نوشته یک دانشجوی دانشگاه تهران بود که قبل از انقلاب شهید شده بود.
یکی دیگر را چند سال پیش توی وبلاگی که خاطره هایی از نویسنده های مختلف جمع میکرد خوانده بودم. اسم نویسنده را نگذاشته بود، از اد

#تلنگر
زرنگ باشید
اگر میخواهید صدقه بدهید
 همین طوری صدقه ندهید
 صدقه را از طرف امام رضا(ع) 
و برای سلامتی آقا امام زمان(عج)بده.
برای دومعصوم بده،
 دو معصوم که خداوند متعال
 دوستشان دارد.
پس زرنگ‌ باشید..
ممکن نیست خداوند این صدقه را ردکند..
تو هم اینجا حق واسطه گری‌ات را 
میگیرید.
آیت‌الله ‌آقا‌ مجتبی‌تهرانی
گفت ای جعفر ما در آنچه خدا بر عیسی نازل کرد این دستور رام ببینم که حق خدا بربندگانش اینستکه چون نعمتی بانهاروی آورد برای  خدا نواصع کنند و چون خدای عزوجل بوسیله محمد ص نعمتی بمن داد من این تواضع را برای خدا کردم چو، این تواضع را بر آی خدا کردم چون این گزارش پیغمبر ص رسید  اصحابش فرمود همانا صدقه صاحبش افزونی بخشد پس صدقه دهید خدا شمارا رحمت کند و همانا تواضع موجب زیادی رفعت صاحبش شود  پس تواضع کنید تا خدا شما را رفعت دهد و همانا گذشت عزت صاحبش
یکی از سرمایه داران مدینه وصیت کرد که انبار خرمای او را پیامبر اسلام به بینوایان انفاق کند.
پس از مرگ او، رسول خداتمام خرماها را به فقرا داد، آن گاه یک عدد خرمای خشکیده و کم مغز برداشت و به مسلمانان فرمود:سوگند به خدا که اگر خود این مرد، این یک دانه خرما را به بدبخت و گرسنه ای می داد، پاداش آن نزد پروردگار بیش از همه این انبار خرما بود که من به دست خود که پیامبر خدا هستم، به فقرا و بینوایان دادم.
در حدیث دیگری پیغمبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم
به نام خدای مهدی عج

علامه امینی شب عاشورا برای امام زمان (عج)صدقه کنارمی‌گذاشتند و می گفتند: امشب قلب آن حضرت در فشار است.http://www.rajanews.com/news/126800#علامه_امینی #قلب #امام_زمان_عج  #شب_عاشورا #مهدی_موعود #فشار #ظهور #منجی #عاشورا #تاسوعا #حضرت_مهدی #مهدی_موعود #صدقه #کنار_گذاشتن #دفع_بلا #مصیبت #خون_گریه_کردن #ناراحتی #غصه #غم بازنشر:http://www.afsaran.ir/Link/1321021http://mehrdadz.blog.ir/post/675http://www.afsaran.ir/link/1120545http://www.mehrdadz.blogfa.com/post/372http://www.cloob.com/u/bachemosbatm/121580766http://sangariha.com/view/post:6796866
بهشت .....بهشت خونه ی شماست بابا ...وقتی در رو باز میکنم و میبینم روی مبل نشستی ....بهشت،دستای شماست بابا وقتی بغلم میکنی ...بهشت،آغوش امنته .....بهشت قربون صدقه هاته ‌...بهشت اشکاته وقتی از سامرا میگی ....بهشت شمایی بابا ...بقیش جهنمه ......+بابا یک ماه برای بازسازی حرم سامرا رفته بود ....
  سوره بقره آیه 245 مَنْ ذَالَّذی یُقرِضُ الله قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ اَضْعافاً کَثیرَةًکیست که خدا را وام (قرض الحسنه) دهد و خدا بر او به چندین برابر بیفزاید.    آیه 18 سوره حدید اِنَّ الْمُصَّدِّقینَ وَالمُصَّدِّقاتِ وَ اَقْرَضُوا اللهَ قَرضاً حَسَناً یُضاعفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ اَجْرٌ کَریمٌهمانا مردان و زنانی که در راه خدا به فقیران صدقه و احسان کنند و به خدا قرض نیکو دهند خدا ثواب آنها را چندین برابر سازد و پاداش با لطف و کرا
زن و شوهر طبقه بالا تازه ازدواج کرده بودند که آمدند خانۀ ما. سه سال پیش حدودا. صبح‌ها که می‌رفتم مدرسه آقای همسایۀ بالایی هم از خانه بیرون می‌آمد تا به محل کارش برود. صدای خنده و ریز ریز حرف زدن‌های خانوم و آقای همسایه را وقتی کفش‌هایم را پا می‌کردم، می‌شنیدم. بوی دوست داشتن و زندگی را در پله‌ها پخش می‌کردند. از در که می‌رفتم بیرون و سوار تاکسی می‌شدم آقای همسایه را می‌دیدم که با ظرف غذا از در می‌آمد بیرون. سوار ماشینش میشد و بوی دوست دا
سلام
سلام بر همه ی عزیزانی که احتمال میدادم تا حالا حتما آنفالو کرده باشند, اما لطف داشتند و ماندگار بودن...
البته فکر می کنم بعضی ها کلا یادشون رفته بود نادمی هم بود و گاهی می‌نوشت و حالا مدتیه نمی‌نویسه :))
چند مرتبه خواستم‌ دوباره شروع کنم به نوشتن اما نمی دونم چی شد پشیمون شدم...
اما این روزها، بعضی وقت ها، حس خفه شدگی چنان سنگین میشه که ناچارم بنویسم تا کمی راه گلوم باز بشه... حالا سعیمو‌ می‌کنم زیادم تلخ نشه! امید به خدا!
بگذریم... حال دوستا
مقدمه:
بچه‌تر که بودم چشم زخم یا شور چشمی را خرافاتی حاصلِ فکرِ یک سری انسانِ بدبین و اهل فرافکنی می دانستم که برای اتفاقاتی که از سرِ اشتباه خودشان رخ داده، دنبال مقصر یا دلیلی غیر از دلیل واقعی می گردند تا حس بهتری پیدا کنند.
اصل ماجرا:
یک بار داشتم پوست پرتقالی را با چاقو می‌کندم که چاقو به شکل مسخره‌ای از دستم در رفت و به صورت اسلوموشن! تا حوالی چشمم آمد یک دوری زد! و برگشت به ظرف... چند ثانیه‌ای بین جمع حاضر سکوت حاکم شد...بعد همه ی حضار به
کاش باد بیاد طوفان شه همه چیز  زیر و رو شه و من تموم شم....
من که خودم قدرت تموم کردن رو ندارم... قدرت پایان دادان به اینهمه کثافتی که توش غرقم.... من بازم در یک پروسه‌ی تکراری عاشق شدم اما ایندفعه عاشق یکی که ۱۰ سال ازم کوچکتره، تخس و زبون نفهمه و و و 
حالا هم حالم بده افسرده افتادم یه گوشه و هیچ کاری نمی تونم بکنم
چمه آخه؟ چرا نمی تونم خودمو جمع کنم
مقدمه:
بچه تر که بودم چشم زخم یا شور چشمی را خرافاتی حاصلِ فکرِ یک سری انسانِ بدبین و اهل فرافکنی می دانستم که برای اتفاقاتی که از سرِ اشتباه خودشان رخ داده، دنبال مقصر یا دلیلی غیر از دلیل واقعی می گردند تا حس بهتری پیدا کنند.
اصل ماجرا:
یک بار داشتم پوست پرتقالی را با چاقو می کندم که چاقو به شکل مسخره ای از دستم در رفت و به صورت اسلوموشن! تا حوالی چشمم آمد یک دوری زد! و برگشت به ظرف... چند ثانیه ای بین جمع حاضر سکوت حاکم شد...بعد همه ی حضار به اتفا
مقدمه:
بچه تر که بودم چشم زخم یا شور چشمی را خرافاتی حاصلِ فکرِ یک سری انسانِ بدبین و اهل فرافکنی می دانستم که برای اتفاقاتی که از سرِ اشتباه خودشان رخ داده، دنبال مقصر یا دلیلی غیر از دلیل واقعی می گردند تا حس بهتری پیدا کنند.
اصل ماجرا:
یک بار داشتم پوست پرتقالی را با چاقو می کندم که چاقو به شکل مسخره ای از دستم در رفت و به صورت اسلوموشن! تا حوالی چشمم آمد یک دوری زد! و برگشت به ظرف... چند ثانیه ای بین جمع حاضر سکوت حاکم شد...بعد همه ی حضار به اتفا
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد!در دام مانده باشد ،صیاد رفته باشدآه از دمی که تنها با داغ او چو لالهدر خون نشسته باشم ، چون باد رفته باشدامشب صدای تیشه از بیستون نیامدشاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشدخونش به تیغ حسرت یا رب حلال باداصیدی که از کمندت آزاد رفته باشداز آه دردناکی سازم خبر دلت راوقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشدرحم است بر اسیری کز گِرد دام زلفتبا صد امیدواری ناشاد رفته باشدشادم که از رقیبان دامنکشان گذشتیگو مشت خاک ما هم بر باد
بسم رب الشهدا
.
#قسمت_چهل_و_ششم
.
اولین بار تو عمرم بود که دست به سبزی می بردم اولش چندش آور بود اون همه گل و گاهی هم جیغ من سر حشره های کوچولو اونا ولی خیلی شیرین بود 
شاید شیرین ترین حادثه ی عمرم بود 
بعد شستن و خورد کردن ساعت 11 بود
- بریم ناهار درستکنیم که قوم گرسنه می رسه به زودی
خنده ام گرفته بود 
وسایل کتلت که آماده شد از مامان خواستم یادم بده که من کمک کنم تا حس اضافه بودن نکنم 
بعد آموزش و چند تایی خراب کاری بالاخره یادگرفتم سرخ کنم اما از ا
زک تصمیم داشت برگردد آمریکا. میخواست برای دکترا اپلای کند. تابستان مادربزرگش فوت شده و برای همین رفته بود خانه. بعد از دو سال. و حالا می‌گوید پشیمان است از برگشتن. تابستان که رفته آمریکا دیده دیگر نمی‌تواند آنجا زندگی کند. حالا می‌خواهد همین‌جا بماند.
همیشه فکر میکردم خوش به حال آن‌هایی که از کشورهای جهان اول هستند. آن‌ها همیشه بدون نگرانی برمی‌گردند کشورشان. انگار اشتباه می‌کردم. مهاجرت چیز عجیبی است. به قول زک نه اینجا هیچ‌وقت خانه‌ا
به عنوان یک جوان فکر میکنم بعضی چیزها به آدم حس قدرت میده. مثلا یکیش تعداد افرادی که بهت ابراز علاقه میکنن و پیشنهاد ازدواج یا رابطه ی عاطفی میدن. حداقل اینکه به من یکی حس قدرت میده. چراییش رو نمیدونم. طبیعیه این حس یا مشکل از منه هم باز نمیدونم. 
این وسط یه چیزی ولی برام در مورد خودم خیلی عجیبه. و اون اینه که با تقریب خوبی در مورد همون انگشت شمار افرادی که درباره من تلاشی کردن، باید همشون رو مستقیما به رواندرمانگر  معرفی میکردم. اینکه چرا افرا
کی می‌تونه بگه؟ کی دیده اصلا که بگه؟
میگن دل که مبتلا میشه، جنسش از طلا میشه.
فارغ از اینکه مبتلای چی، طلا میشه؟
یا مهمه که حرارت از کجا به دل وارد میشه؟
یادمه می‌گفتن مرتاض‌های هندی، از بس ریاضت می‌کشن، بهشون قدرت‌های خاص داده میشه.
که اگه از راه دیگه‌ای، یا به عبارتی از راه اصلی، وارد می‌شدن، و در راه خدا اون مرارت‌ها رو، نه با بعد جسمانی که با بعد روحانی متحمل می‌شدن هم به اون قدرت‌ها می‌رسیدن و بلکم زودتر و بالاتر.
حالا آیا دل هم همی
سلام
- چرا وقتی که ما یک وسیله ی آهنی میخریم مثلا ماشین، باید حتما خون یه موجود زنده رو بخاطرش بگیریم؟ که چی؟ مثلا داریم خون میریزیم که ماشین و یا هر چیز دیگه ای بیمه بشه؟ صدقه ست؟ واقعا فکر میکنید که با ریختن خون یک موجود بی گناه و بی پناه دیگه اتفاقی برای اون وسیله نمیوفته؟ واقعا این کار خیلی بی رحمانه و احمقانه ست، خیلی راههای بهتری برای صدقه دادن وجود داره، این همه خانواده هستن که اگه شما بجای پول خرید و کشتن اون حیوون بی چاره اون پول رو بد
امیرالمؤمنین‌علی(علیه‌السلام)«لَأَنْ‏ أُهْدِیَ‏ لِأَخِی الْمُسْلِمِ هَدِیَّةً تَنْفَعُهُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَتَصَدَّقَ بِمِثْلِهَا»(1)«هدیه‌ای که به برادر مسلمانم بدهم و به دردش بخورد در نزد من محبوب‌تر از این است که مثل آن را صدقه بدهم»گاهی اوقات نگاه ما به توصیه‌ها و دستورات اخلاقی دینی از این جهت که در ذهنمان یک حالت بیشتر برای اجرایی کردن آن نقش نبسته است نگاهی خشک و غیر قابل انعطاف می‌شود.مثلاً همین یک نمونه که در حدی
تا حالا شده کم کم از همه چی بدت بیاد... از چیزایی که میدونی ، ایمان داری که ارزشه و یه عمر اعتقادت بوده و هست ولی بعضیا یه جوری ب ادم ظلم میکنن که حالت این میشه من دارم ب این نقطه میرسم و هیچکسم حواسش نیست هیچکس نمیدونه من دارم از دست میرم و درونم چه خبره و هی خودمو دلداری میده که خدایی هست که میبینه مهربان اربابم... نگاهم ب کربلات می افته حالم بد میشه این از صدقه سری آدم مذهبی های ظالمه از همون ادما که شما رو توی قتلگاه می زدند برای رضای خدا ! ه
دل بسته ام به خیال نبودنت...به عکسهایی که حتی نمیدانی دارمشان... به قربان صدقه هایی که نمیروی... به فدای تو شوم هایی که نمیگویی... نه شاعرانه... نه چندان با محبت... اما پر آرامش... پر خیال راحت... پر آسودگی... میدانم تنهایم نمی گذارد... شب را با فکرش به صبح می رسانم و صبح ها دستش را میگیرم و می رویم بیرون... کنارم می نشیند و با محبت نگاهم میکند... خیره خیره؛ تمام روز را... مثل بقه نبودنش را، دوست دارم... نمی ترسم رهایم کند نکند که فرو بریزم... نمی ترسم که احوالی ا
زمان گذشته بعید(گذشته کامل):
خبری مثبت:
برای ساخت ابتدا ریشه فعل را آورده و سپس  پسوندهای زیر را بترتیب برای اول شخص مفرد، دوم شخص مفرد، سوم شخص مفرد، اول شخص جمع، دوم شخص جمع و سوم شخص جمع به ریشه فعل می‌افزاییم:miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + mmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + nmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü  miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + kmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + niz / nız / nuz / nüzmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + ler / lar
مثال:
gitmekرفته بودمgitmiştimرفته بودیgitmiştinر
میدونی! چیزی که اذیتم میکنه اینه که آدمای رفته ی زندگیم، قبل از اینکه رفتنشون رو ببینم یا باور کنم، رفته بودن. رفته بودن و من باور نداشتم که رفتن. راستش دیگه موندن بقیه رو هم باور ندارم. کاش اگه قراره برن، قشنگ برن. با خداحافظی برن. برای همیشه برن. حالا بیشتر به عباس معروفی حسودیم میشه واسه اون لحظه ش که نوشت: 
لعنت به رفتنت
 که قشنگ میروی.

+ این پست رو دو سال پیش نوشتم. دو خط آخرش. آه! 
به حدی از خودسوزی رسیدم که هی دلم برای خودم میسوزه
قربون صدقه خودم میرم
هرچی دلم میخواد برای خودم درست میکنم
و نسبت به همه بی حس شدم اصلا برام مهم نیست دیگه کسی برام بمونه یا نه ...
حتی آدمای بی شناخت زندگی که یه روزی بودن و دیگه نیستن لیاقتشون بیشتر از این نبوده ... والا ع
خیلی خوبه که دیگه حرف زدن یا نزدنشون منو ناراحت نمیکنه و سرگرم کارای خودمم ...
خدایا ماه رمضون امسالو بهتر از پارسال کن
حالا که فکر میکنم ماه رمضون پارسال خیلی ب بود و هیچ فیضی ن
یک روزهایی می آیند که از گفتن "خسته شدم"هم خسته می شویم!!!
یاد میگیریم که هیچ کس در این دنیا نمیتواند برای خستگی ما کاری کند
هیچ کس نمی‌تواند برای رفیق از دست رفته ما شناسنامه المثنی گم شده توی سفر استاد بد اخلاق که دو ترم متوالی حالمان را می گیرد دندان های خراب از عصب کشی شده و ... است
یک روزهایی می آیند که از گفتن "خسته شدم"هم خسته می شویم!!!
سعی میکنیم از آب پرتقال های خنکی که مامان دستمان می دهد لذت ببریم
از اینکه امروز گل های شمعدونی گل داده ان
بعد از ازدواج متوجه یه سیستمی توی خانواده همسرم شدم که برام خیلی عجیب بود. وقتی مریض میشن فوری میرن یه دوجین تخم مرغ میارن و شروع میکنن به "چشم فلانی" گفتن که البته برای احترام به حضار (که اسم اونا هم گفته میشه) بترکه ی اولشو نمیگن. خودشون که میگن خوب میشیم با این کار ولی من خوب شدنی ندیدم. همیشه برام سواله چرا به جای این کار به ذکر و صدقه متوسل نمیشن. 
شما هم تجربه ای در این مورد دارید؟ خودتون استفاده میکنید؟ تا حالا در مورد تاریخچه ش چیزی شنیدی
بعد از ازدواج متوجه یه سیستمی توی خانواده همسرم شدم که برام خیلی عجیب بود. وقتی مریض میشن فوری میرن یه دوجین تخم مرغ میارن و شروع میکنن به "چشم فلانی" گفتن که البته برای احترام به حضار (که اسم اونا هم گفته میشه) بترکه ی اولشو نمیگن. خودشون که میگن خوب میشیم با این کار ولی من خوب شدنی ندیدم. همیشه برام سواله چرا به جای این کار به ذکر و صدقه متوسل نمیشن. 
شما هم تجربه ای در این مورد دارید؟ خودتون استفاده میکنید؟ تا حالا در مورد تاریخچه ش چیزی شنیدی
اینجا مهمونی!
با یه لباس فوق تنگگگگگ...
که نفسمو بند آورده‌..
زیر نگاه گروه ضربت...
و دارم هلاک میشم...
چرا تموم نمیشه ؟
ای خدااااا...
نصیب هیچ کس نکن!
یکی کنارم نشسته که هی واسه نامزدش ویس میفرسته:حوصلم سر رفته!
خب که چی!رفته که رفته !حوصله منم سر رفته!لوووس!
یکی از خیرهای جاری در برهه خاصی از زندگی م شرکت در سیر مطالعاتی کتب شهید مطهری و هم نشینی با استادش بود.
جدای از اسم پر طمطراق و طولانی، محتوای درس بسیار دوست داشتنی و متناسب با فهم آدمهای عادی ایه که فقط سوال دارن
سوای هر سبک تفکر و جهان بینی ای که دارین شرکت در این کلاس رو پیشنهاد میکنم ان شا الله مثمر ثمر باشه‎(:‎ 
*اگر امکان شرکت حضوری داشتین از دست ندین و اگر نتونستین از غیر حضوری استفاده کنین
**اگر قدیمتر بود یه متن با فکرتر و بهتر برای مع
بوی تن مردا هم باهم فرق میکنه
بوی تن اش وقتی با عطر قاطی میشد و فضای اتاقو میگرفت،لال میشدم.
طول میکشید تا به خودم بیام و فکر و زبونمو یکی کنم.
خوب شد بیشتر از این وابسته ام نکرد.
خوب شد بیشتر از این کش اش نداد.
وگرنه دیوانه میشدم.
دو سالی بود همه چی یادم رفته بود. سودای وجودم تعدیل شده بود. محبت و تکیه گاهی از یادم رفته بود. دلتنگی دیگه وجود خارجی نداشت. یادگرفته بودم با کسی حرف نزنم و تو خیالم کسی رو زنده نکنم. همه این حس ها رو تو پنج ساعت برگردوند
دوستم چند دست ( ده دوازده دست !!!) لباس مجلسی نو داشت گفت برام بذار تو دیوار ببینم فروش میره ... یکی یکی لباس رو چیدیم رو مبل عکس گرفتیم فرستادیم... 
تا دلتون بخواد اقایون باهاش تماس گرفتن گفتن عکس از لباس تو تنت بفرست ببینیم!!!!!!!!!
بگذریم که هر روزم ده نفر زنگ میزنن قربون صدقه ش میرن!!
اخه چرا؟!
واقعا چرا؟!
یه اقایی زنگ زده میگه دامنه دقیقا تا کجای زانوئه؟! بالای زانو؟؟ زیر باسن؟! 
واقعا مونده بودیم جفتمون !!
زنگ زده میگه تو رو شادی روح امواتت برو پاک
انگار کن نیشتری به دست گرفته باشم و مدام به قلبم بزنم. این نیشتر کلمه‌های توست. تکه‌‌های قلبم دوباره جوش خواهند خورد ولی این دل از همین حالا از دست رفته.
یک روز صبح که با صدای آقای "اثاث منزل خریداریم" بیدار شدم، تمام خاطرات و نشانه‌های تو را به عنوان خرده ریز منزل، و قلب خودم را به عنوان آهن‌آلات آهن‌ضایعات به او می‌فروشم و باقی عمرم را با خیال راحت می‌خوابم.
لا لا لا لا .. یه کم دیگه دووم بیار .. یه کم دیگه دندون روی جگر بذار .. مَشکو یکی برده که بر میگرده زود .. وقتی می رفت فقط به فکر خیمه بود .. مده با اشک ، زندگیمو به باد .. آب میرسه اگه خدا بخواد .. عمو رسید کنار علقمه .. صدای تکبیرش میاد .. لالایی عموش رفته آب بیاره .. لالایی عموش رفته آب بیاره .. لا لا لا لا ... منو نکن خونه خراب ... چیزی نمونده عمو جون بیاره آب .. بابات رفته به یاری آب آورش .. داره میاد .. چرا خمیده کمرش ... ؟ علی م داره می زنه دست و پا .. بچه م داره م
ریگ های بیابان آیینه شدند و تصویر چند صد یا هزار سال را نشانم دادند. تصویر از همان روزهایی که پاهایی خسته یا شاداب، تند یا آهسته بر آن قدم گذاشته اند تا حالا. قدم در هر جا بگذاری کسی گذشته از آنجا که حالا خود توست. تو از حالا نیستی، تو از گذشته آمده ایی و بعدها هم خواهی آمد. هر کجا رفته باشی قدمت در مسیر قدم های دیگر است. هیچ وقت روی این ریگ های بیابان تنها نبوده ایی. آیینه ایی که زیر پای توست بی نهایت تصویر از همه آنانی دارد که تو هم از نسلشان هستی
انگار کن نیشتری به دست گرفته باشم و مدام به قلبم بزنم. این نیشتر کلمه‌های توست. تکه‌‌های قلبم دوباره پیوند خواهند خورد ولی این دل، از همین حالا از دست رفته است.
یک روز صبح که با صدای آقای "اثاث منزل خریداریم" بیدار شدم، تمام خاطرات و نشانه‌های تو را به عنوان خرده ریز منزل، و قلب خودم را به عنوان آهن‌آلات آهن‌ضایعات به او می‌فروشم و باقی عمرم را با خیال راحت می‌خوابم.
رسانه مهم ترین ابزار قدرت نرم

 ⭕برای بیان این موضوع ابتدا باید قدرت و انواع ان را تعریف کنیم. 
«قدرت عبارت است از توان تحمیل اراده ی خود به طبیعت ،دیگران و خود»»
همه ی افراد در طول روز کم و بیش از قدرت استفاده می کنند.تنها ابزار،میزان و شیوه آن متفاوت است.
قدرت خود چند نوع دارد:
قدرت سخت: که همان قدرت و توان  نظامی است.
قدرت نیمه سخت: که با استفاده از اعضای یک کشور،دولتی دست نشانده در آن کشور وجود آورده و از این طریق بر دولت،بازار و ارکان مهم ج
قدیم ها وقتی کسی رهبر بود واقعا قدرت داشت مثلا رئیس یک لشگر جنگی خودش قدرتمند و جنگجو بود و از همه جلوتر هم وارد جنگ می شد اما حالا چه؟ حالا می بینی یک نفر که قادر به کشتن حتی یک پشه هم نیست نه تنها وارد جنگ نمی شود بلکه در امن ترین نقطه کشور پناه می گیرد و هدایت یک ارتش  را در دست دارد. واقعا چه اتفاقی افتاده است؟
ادامه مطلب
«٢٧١»إِنْ‌ تُبْدُوا الصَّدَقاتِ‌ فَنِعِمّا هِیَ‌ وَ إِنْ‌ تُخْفُوها وَ تُؤْتُوهَا الْفُقَراءَ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ‌ وَ یُکَفِّرُ عَنْکُمْ‌ مِنْ‌ سَیِّئاتِکُمْ‌ وَ اللّهُ‌ بِما تَعْمَلُونَ‌ خَبِیرٌ اگر صدقات را آشکارا بدهید،پس آن کار خوبى است،ولى اگر آنها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید،پس این براى شما بهتر است و قسمتى از گناهان شما را مى‌زداید و خداوند به آنچه انجام مى‌دهید آگاه است. نکته‌ها: امام باقر علیه السلام ذیل ای
دانلود موزیک ویدیو عروسی از نریمان
دانلود اهنگ حالا حالا دستا بره بالا مونا
آهنگ حالا حالا حالا همه دستا به بالا اپارات
آهنگ حالا حالا همه دستا به بالا آپارات


اهنگ حالا حالا حالا حالا همه دستا ب بالا

متن آهنگ حالا حالا همه دستا به بالا

کلیپ آهنگ حالا حالا حالا همه دستا به بالا

اهنگ بندری حالا حالا
عمه الان زنگ‌ زد هماهنگ کنه خونه باشم که ساعت و برام بفرسته. بهش گفتم یادتون رفته به خاطر شاهکار اخیرام تا اطلاع ثانوی دیگه هرروز این ساعت خونه ام؟ (:(
دیگه خدا می دونه از پشت تلفن بازم چقد تشکر کردمو قربون صدقه اش رفتم...واقعا اگه نبود بدبخت می شدم.
+ وای شیش میلیون بدهی رو کجای دلم بذارم؟! :((( تا تابستون دیگه یه پفکم نمی خرم...همه رو پس از انداز می‌کنم:)) جون خودم -_-
++ خدایا کمک کن من دیگه از این غلطای زیادی نکنم://
بعضی وقتا یه چیزی رو میخوای ، دلت آرومه که دعا میکنی و میگیریش
یه پولی نیاز داری ، کار میکنی به دستش میاری
دلت نوشیدنی میخواد ، برای خودت میخری
ولی بعضی وقتا دلتنگ کسی هستی
که رفته ، که نیست
حالا تو هی گریه کن
هی دعا کن
رفته
برنمیگرده..
یه روزایی هر چی خودتو بزنی به نفهمیدن
بری سراغ سازت ، بزنی و بزنی و مثلا دلتو خالی کنی
قلم کاغذ برداری بنویسی
نه .. انگار فایده نداره
انگار آسمون ابری و تنهایی تو خونه و مرور خودکار یه سری چیزا تو مغزت
قراره امروز
هوالرئوف الرحیم
دیشب فسقلک برای اولین بار مهمونی رفت. به غیر مهمونی خونه مامان بزرگش. 
رضوان توجه جماعت رو به سمت خودش جلب کرده بود. با اینکه سومین سال بود که می دیدنش ولی باز هم براشون جالب بود. 
همه اسمش رو می پرسیدن و جویا می شدن مامانش کیه. 
اولش جذاب بود. ولی بعد دیگه داشتم می ترسیدم. دیگه صدقه و لاحول ولا قوه الا بلله و کمی آرام تر شدم.
جمعشون رو دوست دارم.
اون خانمی که پارسال من رو به بازی"بچه ی کی بیشتر چیز میز بلده" می خواست بکشونه، هم بود.
اکبر نبوی:
سالها گفتند که رئیس جمهور قدرت لازم را ندارد اما همگان دیدند که اقای روحانی نزدیک به یک ماه در برابر کارشناسان و عاقلان ایستاد و نظر غلطش را بر کرسی نشاند و کرونا گسترش یافت. حالا مردم میدانند روحانی چه قدرتی دارد.   
اقا چن روز پیش با تیمور ملقب به سلطان رفته بودم بیرون سلطان یه دوست دختر داره شایدم قراره داشته باشه اسمش ستاره هست من با این ۲ تا رفته بودم بیرون الته فقط این ۲ تا نبودن دیگه علی و علیرضا و یه سری دیگم بودن (ک=میدونم که به درکتون) حالا سلطان رو ستاره که غیرت داره ولی من مث که این قظیه رو خیلی جدی نگرفته بودم هیچی حالا سلطان اصابش خراب شده منم که کلا از فراینده فیرتی شدن خیلییییی عشق میکنم ولی این سری دیگه خیلی جدیه مثل این که .
حالا این سلطان نمی
رسانه مهم ترین ابزار قدرت نرم

 ⭕برای بیان این موضوع ابتدا باید قدرت و انواع آن را تعریف کنیم. 
«قدرت عبارت است از توان تحمیل اراده‌ی خود به طبیعت ،دیگران و خود»»
همه‌ی افراد در طول روز کم و بیش از قدرت استفاده می‌کنند. تنها ابزار،میزان و شیوه آن متفاوت است.
قدرت خود چند نوع دارد:
قدرت سخت: که همان قدرت و توان نظامی است.
قدرت نیمه سخت: که با استفاده از اعضای یک کشور، دولتی دست نشانده در آن کشور وجود آورده و از این طریق بر دولت، بازار و ارکان م
یکی از بحث های چالش بر انگیز این بوده که آیا افکار ما قدرت خاصی دارن یا نه.
دکتر ایموتو بعد از انجام آزمایش های معروفش مدارکی رو تهیه کرد که به وضوح قدرت افکار انسان و میزان نفوذ اونها رو نشون میده.
این پست در مورد قدرت افکاره. بخونین و 3 تا کلیپ زیرنویس شده رو هم تماشا کنین و ازشون استفاده کنین.
خواندن داستان کامل
پیرمرد قبلا سیگارش که تمام میشد از ته حلقش خلط سفت و سبزی روی زمین می انداخت. حالا بعد از هر دو کام محکمی که میگیرد، خلط سفت و محکمی به زمین تف میکند و سیگار با سیگار روشن میکند. 
همانطور که سرش را در میان انبوه دود میدیدم گفت: دیگه حتی حاج خانم هم نزدیکم نمیاد. راضی به مرگم شده پدرسوخته! هرچی میگم بیا نازت کنم، بوست کنم، قربون صدقه ات برم، نمیاد، میگه بخوره تو سرت. به من چه؟ من چکاره ام؟
همین چهارکلام حرفی که زد، به سرفه افتاد و مجبور شد پشت سر ه
خطر کرونا ویروس برای من و مصطفی جدی نبود و نبود تا دیشب که از بیمارستان بقیه الله الاعظم برگشت. اونجا رفته بود که همراه بقیه دوستانِ جهادیش، پارکینگ بیمارستان رو تبدیل به بخش نگهداری از بیمارانِ در حال نقاهت کنند. چیزایی می گفت و تعریف می کرد که واقعا نگران کننده بود. مصطفایی که توی این مدت خودش با بی خیالی یکی دوبار رفته بود قم و یک بار هم مشهد، حالا نگران بود و همین من رو نگران کرد ولی زود آروم شدم. و ما تسقط من ورقه الا یعلمها و لا حبه فی ظلما
 
مادر و پدر بودن بیشتر از آن‌که سخت باشد ترسناک است!
یک روز دست‌های کوچک پسرم را در دستم می‌گرفتم و حیرت می‌کردم از تماشای مشت کوچکش!
روزهای زیادی قربان صدقه اثر انگشتانش می‌رفتم روی همه‌جا!
یک روز دستش را می‌گرفتم تا بلند شود و تاتی تاتی کند.
بعد کمکش می‌کردم تا مدادرنگی‌ها را درست در دست بگیرد و چیزی را بکشد و ذوق کند که آقا شیر!
حالا که شش ساله است هنوز بیرون خانه دستم را می‌گیرد تا از من قدرت‌مندترین آدم روی زمین را بسازد.
دیروز که ب
امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند:
اسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَةِ مَنْ أَیقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِیةِ؛ (نهج البلاغه، صبحی صالح، ص۴۹۴.)
رزق را با صدقه‌دادن، [به سمت خودتان] نازل کنید، کسی‌که به جانشینی یقین دارد [و می‌داند درعوض صدقه‌ای که می‌دهد، حتماً پاداش می‌‌گیرد]، در بخشیدن خیلی سخاوت پیدا می‌‌کند.

امور فرهنگی موسسه خادم الرضا ع
بسم الله
 
 
انگار امروز یه شروع جدیده برای من وهمه اش هم از صدقه سری این هوای بهاریه :)
برای اولین بار دیشب قبل از خواب پنجره رو باز کردم و امروز بعد از بیدار شدن از خواب سراسر احساس شعف میکردم! عطر گل های یاس پشت پنجره به همراه نسیم بهاری هوای اتاقم را به همراه همه افکارم تعویض کرد، همانند تعویض لامپ سوخته با لامپ ال ای دی ؛ ببین چقد قشنگ میشه:)
اگه حال و هوام جوری بود که میگفتم :« شما که گردنت بلنده میتونی بگی باهار کدوم وره؟»
ولی حالا میگم: ببی
۱. دلم میخواد همه دامنامو اویزون کنم جلوی چشمم و هی قربون صدقه شون برم...
یاسی براق....یشمی سنتی...گل بهی حریر...سورمه ای کوتاه...
سفید گل دار...سورمه ای گلدار....سبز گیپور...
توی دلم مونده که چرا یه سبز علفی براق هم نخریدم؟
چرا یه قرمز گیپور هم نخریدم؟
۲. تابستونه و باید هدف یخچال پاک کنی و تموم کردن خوراکیهای این یه سال رو در پی داشته باشم در تمامی روزها....
میشد با چایی دم افطار حلوا خورد اما از شوق اینکه شنیدم قند پیدا شده تو یکی از فروشگاها بدو رفتم ق
تو این سرنوشتِ شومم حرفا و رفتارای تو زندگی رو غیرقابل تحملتر کرد. بعضی حرکات و حرفات بدجور رفته تو مخم. دهنت باز میشه یا شرایط انجامش پیش میاد میتونم هوار بکشم. خیلی اذیتم میکنن خیلی. 
 
من دیگه یه روانی ام . چیزی که تو رو ازم دور کنه تحمل نمیکنم. به هر چیزی ممکنه گیر بدم تا شاید تو با دلجوییت بتونی یه مرهم به زخم دلم بزنی.
تا حالا که هر بار بهانه آوردم نمک پاشیدی شاید دیگه مرهمات تموم شده. شاید برای من 
این همه بهت می گن قدرت نه گفتنت رو ببر بالا ، اما شاید حواست نباشه که به دیگران هم همین حرف رو می زنن و ممکنه هر لحظه تو شرایطی قرار بگیری که طرف مقابل به تو نه بگه !
آیا واقعا انقدری رشد کردی که ناراحت نشی ، دلخور نشی یا حتی پشت سرش حرف نزنی که فلانی بی معرفته چون من یه چیزی ازش خواستم بهم نه گفت ؟
حالا این " نه " فقط خود کلمه نه نیستا ؛ وقتی یه رفتار اشتباهی رو مرتکب بشی و دیگری بهت تذکر بده هم یه جور نه گفتن به حساب میاد ، یا وقتی دوستت میاد و تو رو
******************************* .
 همین. همین کافی‌ست که من به تمامی از کارِ نوشتن ناامید شوم و شده‌ام. دیگر چه بلایی بدتر از این ممکن است سرِ من، سرِ آدمِ از همه‌جا رانده‌ای مثلِ من بیاید.
به هر حال، خودِ من هم از سنگی که پای‌ام بسته خسته ام شده‌ام. یک ملالِ تدریجی که رفته‌رفته بسط پیدا کرد و جمله‌ای که دیشب شنیدم نقطه‌ای شد و نشست تهِ این جمله‌ی چندین و چند ساله.
من و این سنگ سال‌هاست که با هم‌ایم. در ابتدا فکر می‌کردم که من و سنگ‌ام داریم به هم تزریق
امروز دیر بیدار شدمو تا ظهر خوابیدمو به خاطرش از خودم متنفرم متنفرم متنفرم. :(
خوابم زیاد شده خستگی دست از سرم برنمیداره و نمیدونم چیکار کنم دیشب با این که تا هفت عصر خواب بودم ساعت یک بیهوش شدم بعد فکر کن تا الان خوابیدم یعنی حدود ۱۲ ساعت خواب. حالا میگی نباید از خودم متنفر باشم :((((
به هر حال چاره ای ندارم جز این که پاشمو شروع کنم زمان از دست رفته بیهوده گذشته رو نمیشه برگردوند :( حالا که من این کتابو دوست دارم باید اینجوری بشه؟ بیخیال برم کار ک
کتاب قدرت فکر اثر دکتر ژوزف مورفی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
قدرت فکر – دکتر ژوزف مورفی pdf - دانلود رایگان کتاب|دانلود ...panteashop.ir › کتاب-رایگان-قدرت-فکر-دکتر-ژوزف-مورفی-pdf۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - قدرت فکر اثری از ژوزف مورفی، گنجی در درون شما نهفته است. بسیاری از افراد از این گنج خبر ندارند . گنجی که ثروت بی پایان است و دور انسان را ...
دانلود رایگان کتاب «قدرت فکر» اثر «ژوزف مورفی» - فرهنگ پرسfarha
کتاب قدرت فکر اثر دکتر ژوزف مورفی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
قدرت فکر – دکتر ژوزف مورفی pdf - دانلود رایگان کتاب|دانلود ...panteashop.ir › کتاب-رایگان-قدرت-فکر-دکتر-ژوزف-مورفی-pdf۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - قدرت فکر اثری از ژوزف مورفی، گنجی در درون شما نهفته است. بسیاری از افراد از این گنج خبر ندارند . گنجی که ثروت بی پایان است و دور انسان را ...
دانلود رایگان کتاب «قدرت فکر» اثر «ژوزف مورفی» - فرهنگ پرسfarha
بسم الله
کمی بیش از دو سال گذشته است: انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ را خوب یادمان است...
آن ایام به یکی از دوستان گفتم به نظرم روحانی رأی نمی‌آورد. گفتم گمانم حساب و کتاب‌های مخفی عالم و شیوه‌ی خداوند این نباشد که او مجدد رأی بیاورد. اما آشکار است که اشتباه کرده بودم...
حالا دو سال گذشت و روزگار چیزهای عجیبی بر‌ ما نمایاند. مردم را می‌ترساندند که اگر رئیسی یا قالی‌باف رأی آورند دلار تا سال آینده ۵۰۰۰ تومان را رد می‌کند؛ حالا خوشحالیم که دلار به ۲
این منم قوی تر از همیشه 
به خودم تبریک می گم 
حالا وقتشه 
وقت کاری که بهمن 95 نمی فهمیدم یعنی چی 
اما حالا می فهمم 
فقط باید رفت جلوتر حتی اگه انگار همه چی از دست رفته 
حتی وقتی انگار هیچ چیزی نیست و ته قلب خالی شده
باید رفت
اون جلوتر چیزای بهتری هست 
جواب سوال ها 
پاسخی برای رنج ها و غم ها
بالاخره غبار می ره 
خورشید میاد 
چشم هام می بینه ...
 
× که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد 
× خورشیدی که درون هر کدوم از ماست 
خورشیدی که باید بیدار کنیم
دانلود کتاب قدرت تفکر ژوزف مورفی
 
دانلود فایل
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
اگر امکان دارد آن را به فارسی ایمیل کنیدنتایج وب
قدرت فکر – دکتر ژوزف مورفی pdf - دانلود رایگان کتاب|دانلود ...panteashop.ir › کتاب-رایگان-قدرت-فکر-دکتر-ژوزف-مورفی-pdf۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ - قدرت فکر اثری از ژوزف مورفی، گنجی در درون شما نهفته است. بسیاری از افراد از این گنج خبر ندارند . گنجی که ثروت بی پایان است و دور انسان را ...
دانلود رایگان کتاب «قدرت فکر» اثر «ژوزف مورفی» - فرهنگ پرسfarhang-p
فکرش را بکن
مثلا صدایت بزنم بگویم عاشقت شده ام!
شاکی نشو بابا...
فقط گفتم فکرش را بکن!
بعد بلا به دور ! 
مثلا بگویی وای عزیزم... 
من هم مدتهاست میخواهم همین را بگویم!
چشم غره نرو دختر ...
گفتم مثلا بگویی!
بعد زندگی کنیم...بچه دار شویم...
نوه دار شویم !
اوووه اخمش را ببین...
داریم فرض میکنیم فقط!
حواست باشد نوه دار که شدیم
هر بار قربان صدقه اش بروی...
از من یک پس گردنی خواهد خورد!
ها؟ 
چشمهایت را چرا گرد میکنی!؟
حسادت پیر و جوان و بچه و نوه ندارد که!
خب...
نظرت
این چند سالی که ماه رمضون افتاد توی تابستون و کار و بار منم جوری بود که توی اون مدت امکان کار نکردن با زبون روزه رو داشتم، عمده فعالیتم سریال دیدن و لش کردن بود. جوری که آخر ماه رمضون جز دو سه باری حال خوبی سر افطار، از شدت بیهودگی و اتلاف وقت بیشتر احساس عذاب وجدان و بی‌مصرفی گریبونم رو میگرفت. امسال ولی چنان صدقه سر کرونا حساب روزها از دستم در رفته بود و شدیدا درگیر کارهام بودم که حتی یادم نبود ماه رمضون نزدیکه. یکهو ناغافل دوستی تازه کانادا
یسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ‏ السَّبیلِ‏ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ (بقره:٢١٥) ترجمه: از تو می‌پرسند که چه انفاق کنند؟ بگو: [نوع صدقه چندان مهم نیست، بلکه] هر خیر و نیکى‏ و مالى را که انفاق می‎کنید براى والدین و نزدیکان و یتیمان و فقیران و «ابن سبیل»(در راه ماندگان) باشد. و هر کار خیرى انجام دهید بی‌
من رفته بودم که نیام دیگه.هفته پیش همینجوری اومدم سر بزنم یهو با کلی نظر مواجه شدم..فک کن یکی از دوستات که سال اول کارشناسی انصراف داده بود رفته بود و چند سال ازش بی خبر بودم و تنها شماره ای که ازش داشتم خاموش بود
کلی پیام داده بود حالا منم چند روز سر نزده بودم
خلاصه ایمیل دادم بهش و شمارمو گذاشتم براش
باز من چند روز منتظر 
که چهارشنبه پیام داد و خلاصه به هم رسیدیم
میگم بهش وبلاگ منو چطوری پیدا کردی؟
میگه یه بهشت یادم بود سرچ کردم
*امروز یعنی دی
خداوند مالی را به تو رسانده، حقوقی گرفته ای، هدیه ای..
حتما اول کاری که می کنی این باشد که از آن مالی که خداوند روزی ات کرده صدقه بده.
در روایت داریم که اگر چنین نکنیم مورد لعن واقع می شویم.
امام صادق علیه السلام می فرمایند: « مَلْعُونٌ
مَلْعُونٌ‏ مَنْ‏ وَهَبَ‏ اللَّهُ‏ لَهُ مَالًا فَلَمْ یَتَصَدَّقْ بِهِ منه بشیء»
(کنزالفوائد/ج1/ص150) خدا لعنت کند، خدا لعنت کند کسی را که به او مالی بخشیده و
هیچ چیزی به کسی نمی‌دهد.
چه اشکالی دارد اتفاقا خیلی
إذا مٰاتَ الإنسٰانُ إنقَطَعَ عَمَلُهُ إلاّ مِن ثَلاٰثٍ: إلاّ بِصَدَقَةٍ جٰارِیَةٍ أو عِلمٍ یُنتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٍ صٰالِحٍ یَدعوُ لَهُ
پیامبر عظیم الشان اسلام می فرمایند :
با مرگ انسان عملش قطع می‌شود، مگر در سه چیز: 
صدقۀ جاریه ، دانشی که مردم از آن بهره‌مند شوند و فرزند شایسته‌ای که برایش دعا کند.
✨✨✨✨✨✨
همانطور که میدانید مرگ خبر نمی کند 
عزیزان بیایید خودمان برای آخرت صدقه ذخیره کنیم وسعی کنیم چراغ رابرای خودروشن کنیم
وآن را به
بچه که بودم، پدرم یک قلاب بافندگی کوچک داشت که یادگار کارگاه تولیدی‌اش بود. هوا که سرد می‌شد، مادر لباس‌های زمستانی‌مان را از داخل کمد، لای رختخواب یا از چمدان  بیرون می‌آورد و آن‌هایی را که نخشان در رفته بود به پدر می‌سپارد تا با قلابش آن‌ها را رفو کند.
پدرم که زمانی کارگاه بافندی داشت، طوری لباس ها را رفو می‌کرد که از بیرون هیچ نشان نمی‌داد که زمانی نخش در رفته و حالا تعمیر شده است.
اما وقتی از داخل به لباس نگاه می‌کردی، جای جایش پر ا
مرد-(حرف‌هایش تمام شده. مضطرب ایستاده. کتش را روی دست هایش جابجا می‌کند.)
زن-حالا برگشتی که چی بشه؟ (صدایش بلندتر می‌شود) آدمی که رفته، رفته. همینقدر ساده. تو کجا بودی (بغض، صدایش را می‌لرزاند) اون شبی که من فکر می‌کردم خونه‌ی دستای من، جیب اون بارونی کاراملی اته و وقتی از روی چوب لباسی برش داشتی و تا نزده گذاشتیش توی اون چمدون، گفتم آواره شدم. تو رفتی. صد بار توی سرت، چمدونات رو بسته بودی و رفته بودی. وقتی که دیگه نمیومدی کنارم توی بالکن(به یک
زنی پیش می آید و به بچه های کوچکتر کاروان، به تصدق، نان و خرما می بخشد. تو زخم خورده و خشمگین، خود را به بچه ها می رسانی، نان و خرما را از دستشان می ستانی و برمی گردانی و فریاد می زنی: «صدقه حرام است بر ما.»
پیرمردی زمینگیر با دیدن این صحنه، اشک در چشم هایش حلقه می زند، بغض، راه گلویش را می بندد و به کنار دستی اش می گوید: «عالم و آدم از صدقه سر این خاندان، روزی می خورند. ببین به کجا رسیده کار عالم که مردم به اینها صدقه می دهند.»
همین معرفی های کوتاه
إذا مٰاتَ الإنسٰانُ إنقَطَعَ عَمَلُهُ إلاّ مِن ثَلاٰثٍ: إلاّ بِصَدَقَةٍ جٰارِیَةٍ أو عِلمٍ یُنتَفَعُ بِهِ أو وَلَدٍ صٰالِحٍ یَدعوُ لَهُ
پیامبر عظیم الشان اسلام می فرمایند :
با مرگ انسان عملش قطع می‌شود، مگر در سه چیز: صدقۀ جاریه ، دانشی که مردم از آن بهره‌مند شوند و فرزند شایسته‌ای که برایش دعا کند.✨✨✨✨✨✨همانطور که میدانید مرگ خبر نمی کند عزیزان بیایید خودمان برای آخرت صدقه ذخیره کنیم وسعی کنیم چراغ رابرای خودروشن کنیموآن را به با
آقا تا حالا شده تویه مکانی یا شرایطی قرار بگیری که  باورت نشه 
الان من دقیقا همین حال را دارم 
اومدم خونه ای پدرم ،اومدم حرم امام رضا ... وای انگار گیجم .. من کجا اینجا کجا .... من اصلا تا هفته پیش فکرشا نمی کردم  اینجا  باشم 
خوب حالا چی بهشون بگم ...
نشستم رو به رو حرم ... می خوام حرف بزنم ... یکی تو دلم میگه بگوو دیگه 
بگو چی می خوای.... مگه منتظر این شرایط نبودی 
احساس می کردم تو آغوش پدرم هستم و تموم درد ها و ناراحتیام رفته
تمام وجود  شده بود شکر شکر ش
هر چه تلاش کردم نشد که خداحافظی کنم و بگم دیگه نمیام. نه به بچه‌ها گفتم، نه پرسنل. فقط مدیر و سرپرستار خبر دارن. نهمین و آخرین شیفتم تو مرکز توانبخشی بود. با بچه‌ها مشکل اساسی نداشتم، ولی با کادرش تقریبا چرا.
دیشب تو مرکز افطار_پارتی بود! اول افطار، بعد هم ارکستر و رقص و فلان!
یکی از بچه‌ها دستش خورد کاسه‌ی سوپ چپه شد رو گوشی من که به عنوان چراغ گذاشته بودم رو میز (چون تو حیاط بودیم). حالا انگار سرما خورده، صداش درنمیاد. گمیشان هم که رسیدیم، هم
درباره برند:
Van Cleef & Arpels در سال 1896 میلادی توسط Charles Arpels و Alfred Van Cleef در شهر اروپایی و بسیار زیبای پاریس تأسیس شد. Van Cleef & Arpels با تولید جواهر آلات و سپس ساعت کار خود را آغاز و رفته رفته فروشگاههای خود را در سایر کشورها افتتاح کرد. ون کلیف و آرپل پس از تولید جواهر و ساعت خط تولید عطر و ادکلنش را نیز راه اندازی نمود.پس از آنکه در سال 1938 میلادی Van Cleef  از دنیا رفت دخترش جانشین وی شد تا همچنان با قدرت این برند قدیمی را پایدار نگه دارد. 
www.franceshop.ir
زهرا جان سلام

خدا سال 97 که شد دوبار در کمتر از یک ماه در خواب بی بی و عمه هشدار داد که قرار است از پیش ما بروی ولی ما و خصوصا من جدی نگرفتم. حتی یادم است بی بی به ماما زنگ زده بود و داشت صحبت می کرد که نگران است و برایت صدقه بدهیم. شنیدم و بی خیال با خودم گفتم این هم یکی از نگرانی های همیشگی بی بی است.
بعد تعطیلات  فروردین آن صبح زود که می خواستیم حرکت کنیم تو بیدار شدی و عمه تو را بغل کرده بود و سرت را زیر چادرش برده بود و با گریه می گفت: " زهرا جان یع
بیش از همیشه دلتنگم. حالا درست یک هفته از آخرین مکالمه‌ی ما گذشته است. مکالمه‌ای که برایم نوشت که سعی دارد با احترام بگوید که ازین رابطه رفته است و من باورم نشد. که در میانه‌ی اشک و خستگی چشم‌هایم گفتم، حالا که رفته‌ای خداحافظ، برو... و رفت. هنوز فکر می‌کنم که چطور آنهمه اصرار، آب در هاون کوبیدن بود.
غمگینم اما می‌دانم که اینطور نمی‌توانم ادامه دهم. برخاسته‌ام، جمع و جور شدن که نه، ولی به دنبال راه‌هایی برای ادامه‌ی زیست خود هستم. به دنبا
نگارِ مامان ! 
امروز از صبح داشتم توی دلم باهات حرف میزدم.آره .... تو دلم قربون صدقه ت میرم،به فکرتم با اینکه هنوز توی بغلم نیستی.با فکرت لبخند میزنم.حتی امروز نتونستم با دیدن اون عروسکِ دلبرِ پشت ویترین،مقاومت کنم.عروسک با چشمای خوشگل و لپ های قرمزش به من خیره شد و گفت من برای نگارم !
لبخند زدم.رفتم داخل فروشگاه و خریدمش.برای تو..

نگارم ..گاهی مثلِ حالا ،،که با همه ی وجودم آرزوی داشتنت را دارم؛از بی رحمی دنیا میترسم و دلم برای معصومیت تو میگیرد
سیستم قدرت (به انگلیسی: Electric power system)، شبکه‌ای از اجزای الکتریکی است که برای تأمین، انتقال و استفاده از توان الکتریکی بکار می‌رود. نمونه‌ای از سیستم‌های قدرت، شبکه‌ای است که برای تأمین نیروی الکتریکی خانه‌ها و صنایع به کار گرفته می‌شود. سامانهٔ قدرت در مناطق بزرگ با نام شبکه (به انگلیسی: grid) شناخته می‌شود که به‌طور کلی می‌توان آن را به سه بخش تقسیم کرد: تولید انرژی الکتریکی که توان را تأمین می‌کند،انتقال انرژی الکتریکی که توان
مـن بـا او موافـق نیسـتم .تحلیل من کاملاً متفاوت است.
همه پر از خشونت، طمع، خشم و شهوت هستند، ولی قـدرت ابرازش را ندارنـد؛ بنـابراین یـک قـدیس مـی ماننـد .
بـرای خشونت ورزی باید قدرت داشته باشی.
برای ارضای طمع باید که قدرت داشته باشی.
برای ارضای شهوت نیاز به قدرت داری.
بنابراین وقتی کـه قدرت به چنگ می آوری، تمام آن سگ های خوابیده در درونت شروع به پارس کردن می کنند. قدرت برایت یک خوراک می شود، یـک فرصـت.
چنـین نیست که قدرت فساد بیاورد، شما فا
#روز_دانشجو/ طنزاین که میبینی کنون چون لاله خوش‌بو شدهخرزده تا لایق عنوان دانشجو شدهکل فامیلش کل ممتد کشیدند از خوشیتا خبر آمد زمان ثبت نام او شدهاو خودش یک پا نیوتن بود اما ای دریغسیب ها کلا کمی گندیده و کرمو شدهکنترل سی، کنترل وی، اند تحقیقات اوستگاه حتی دیده ام محتاج بر آندو شدهخواسته رنگ‌سیاسی هم بگیرد یک کمیگاه با کیهان و گه با آرمان همسو شدهاکس روزی موج بود، حالا ببین در خوابگاهسخت محبوب است نام گونه ای دارو شدهاز حراست تا که با اذن ا
در محوطه دانشگاه یک حوض وجود دارد که محیط نسبتا زیبایی را به وجود آورده است و در هر دقیقه، 10 سلفی با فواره آن ثبت می‌شود و در ساعات میانی روز بسیار شلوغ می‌شود. من امروز تصمیم گرفتم به آن جا بروم و کمی کتاب بخوانم ، اما با وجود هدفون، سر و صدای محیط آنقدر زیاد بود که 5 دقیقه هم نتوانستم تحمل کنم. حالا رفته ام یک جای دیگر دانشگاه و دارم می‌نویسم، بلکه ذهنم کمی آرام شود و بعد از کلاس‌ها برای درس خواندن تمرکز داشته باشم. این‌جا هم پر سر و صدا است
از 8جلس یکی از استادای پروتزمون 1جلسه تشکیل شد
اخرشم 3تا جزوه داشت گف همینارو بخونید 
نگران نمرمم نباشید(حالا همه از سختی امتحانش میگفتن)
یکی پریروز رفته بود پیش مدیر گروه اعتراض
امتحان رو لغو کرد و گفته تا جلسات تشکیل نشن امتحان نمیذارم بگیرن
بماند که حالا اون استادمون که کلاساشو تشکیل نمیداد یکسری جریانات داشت که نمیخوام اینجا بگم
این یک هفته ایی گذشت همش به گریه بود ، همین حالام حال درستی ندارم
امتحان بعدیم فارماست 
کلی درس قرار بود توی

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها